۲۵ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۵
کد خبر: 456715

گزارش از شخص

صلح طلبِ موذی!

«شیمون پرز» به کُما رفت

سکته دوم را 8 ماه پیش و در آغاز سال 2016 زده بود، سومی را هم دو روز پیش. البته آن دو تای قبلی ، قلبی بود و این آخری احتمالاً مغزی. اگر چه برای آدم 93 ساله ، زنده ماندن پس از 3 مورد سکته مغزی و قلبی رکورد خوبی است اما این رکورد برای پزشکان معنی خوبی ندارد. روز سه شنبه خبرگزاریها نوشتند «شیمون پرز» در حین انتقال به بیمارستان هوشیاری کامل داشته و فعلاً اوضاعش ثابت است. دیروز اما خبر رسید رئیس جمهور پیشین رژیم صهیونیستی به کُما رفته ، با دستگاه تنفس مصنوعی نفس می کشد و در بخش «آی سی یو » بستری است.همه اینها یعنی اینکه سیاستمدار پیر اسرائیلی به آخر خط رسیده و ممکن است رکورد زنده ماندن پس از 3 سکته برای او ثبت نشود!

صلح طلبِ موذی!

پدر معنوی جناحهای سیاسی

شیمون پرز... شیمعون پرس ... شمعون بیریز ... هرسه یکی و در واقع گویش های مختلف از نام سیاستمدار اسرائیلی و یکی از کلیدی ترین چهره های سیاسی رژیم اشغالگر است که از زمان شکل گیری این رژیم همیشه در پست های مهم به کار مشغول بوده است. «پرز» از زمانی که به پارلمان اسرائیل – کنست – راه یافت تا سال 2014 که دوره ریاست جمهوری اش پایان یافت ، چندین بار به عنوان نخست وزیر، وزیر دفاع ، وزیر خارجه ، وزیر جذب مهاجر، وزیر حمل و نقل و وزیر اطلاعات  فعالیت کرد. هر چند ریاست جمهوری در اسرائیل ، مقامی تشریفاتی به شمار می رود اما ساکنان سرزمین های اشغالی «پرز» را به عنوان پدر معنوی جناحها و گروههای مختلف قبول دارند. البته اینها پیشینه رسمی فعالیت های سیاسی اوست و پیرمرد 93 ساله ای که اکنون روی تخت بخش مراقبت های ویژه ، با دستگاه نفس می کشد و البته معلوم نیست تا زمانی که شما این مطلب را می خوانید بیمارستان را به قصد جهان باقی یا منزل شخصی ترک کرده باشد ، در 24 سالگی به سازمان تروریستی صهیونیستها( هاگانا) پیوست و مدتی بعد «بن گورین» مسؤولیت خرید اسلحه و تجهیزات نظامی را به او سپرد. بعدها که وزیر دفاع شد در دستیابی رژیم صهیونیستی به تسلیحات هسته ای و راه اندازی راکتور هسته ای «دیمونا» نقس اساسی را به عهده داشت. چند دهه عضو اصلی حزب کارگر بود و مدتها نیز رهبری این حزب را به عهده داشت . سال 2005 که حزب کارگر در انتخابات شکست خورد به حزب تازه تأسیس «کادیما» پیوست.

همسرش را دق داد

فرزند نخست «اسحاق پرز» و «سارا ملتز» در سال 1923 در لهستان به دنیا آمد. پدر تاجر چوب بود و مادر هم کتابدار و به نظر می رسد هیچکدام وقت چندانی برای تربیت فرزند نخستشان نداشته اند چون خود «شیمون پرز» در خاطراتش می نویسد: «پدر بزرگ مادری من خاخام بود و من در خانه پدر بزرگ و تحت نظارت او تربیت شدم».

9 ساله بود که پدرش به سرزمین های اشغالی مهاجرت کرد و دو سال بعد «شیمون» و بقیه اعضای خانواده را نیز به تل آویو برد. بر اساس ادعای خودش می توان او را از نجات یافتگان «هولوکاست» دانست چون تمام بستگانش که در لهستان مانده و به اسرائیل مهاجرت نکردند در این واقعه کشته شده اند. «پرز» در سال 1945 با «سونیا گلمن» ازدواج کرد . همسر او را حتی در دوره ریاست جمهوری «پرز» کمتر می شد در بیرون از خانه مشاهده کرد. چند سال پیش نیز «پرز» که هرگز در باره مسایل خانوادگی اش حرفی نزده بود اعلام کرد در جریان نامزدی برای ریاست جمهوری در سال 2007 حوصله همسرش از فعالیت های سیاسی او سر رفته و خواسته سیاست را رها کند اما «شیمون» به او گفته بود: من اگر خدمت به مردم کشورم را کنار بگذارم نمی توانم زندگی کنم! «سونیا» گفته بود: بگذار دیگران این کار را بکنند... و راه این دو نفر از همان سال از هم جدا شد تا «شیمون» برود دنبال خدمت به اندیشه های سیاستمدارانی که جز ریختن خون مردم فلسطین دغدغه دیگری نداشتند و «سونیا» نیز سه سال بعد، از غصه این جدایی دقمرگ شود.

صلح طلبی به سبک «پرز»

«شیمون پرز» از سرشناس ترین سیاستمداران اسرائیلی است که خواهان صلح با اعراب شد. البته نه اینکه دلش به حال اعراب یا مسلمانان سوخته باشد و یا سر سوزنی از حق و حقوقی که صهیونیستها در خاورمیانه و جهان برای خودشات قائلند چشم پوشی کرده باشد. «پرز» صهیونیست واقع بینی بود که می دانست دیگر تنها با کشتار آشکار مردم مظلوم فلسطین نمی شود کاری از پیش برد. خطر « مقاومت مردمی» در فلسطین را بخوبی حس کرده  و معتقد بود درگیری همیشگی با کشورهای عربی می تواند به مرور اسرائیل را به شکلی تضعیف کند که از رسیدن به اهداف اصلی اش باز بماند. از دیدگاه «پرز» و همفکرانش ، صهیونیسم ، پس از سالها جنایت و کشتار و منزوی شدن در جهان به ژستی صلح طلبانه نیاز داشت. برای همین بود که از دهه 70 میلادی تلاش برای اجرای پروژه «سازش» را آغاز کرد. قدم های نخست برای این کار سفر مخفیانه اش به اردن و دیدار با «شاه حسین» بود. «پرز» سه سال پیش در فیس بوکش تصاویری از خود را در دهه 70 میلادی منتشر کرد و نوشت: ما تنها در جشن « پوریم» تغییر چهره نمی دهیم...عکس هایی از خودم را برای شما می گذارم که مربوط به سالهای دهه 70 و پیش از مذاکرات سازش است ...زمانی که برای دیدار با ملک حسین به اردن می رفتم... .

نوبل صلح !

تلاشهای «شیمون پرز» اگرچه در دهه 70 آغاز شده بود اما بیشتر از 20 سال طول کشید تا به بخشی از آنچه که آمریکا و اسرائیل از صلح می خواستند دست پیدا کند. حالا برای بسیاری از اعراب، قبح رابطه با اسرائیل از بین رفته بود و مهم تر از آن با   امضای پیمان صلح «رژیم صهیونیستی» به رسمیت شناخته شده بود. «پرز» پاداش نخست را به خاطر رسمیت بخشیدن به رژیم نامشروع اسرائیل و کشاندن برخی سران عرب پای میز مذاکره و سازش، در سال 1994 گرفت. جایی که جایزه صلح نوبل به صورت مشترک به اسحاق رابین، یاسر عرفات و پرز تعلق گرفت و یک سال بعد نیز با ترور «رابین» نخست وزیر و بالاترین مقام اجرایی در اسرائیل شد تا جایزه دومش را گرفته باشد. صلح و سازش بعدی که با اعراب انجام شد ، پرز حاضر شد اعتراف کند از سالها قبل برای دستیابی به این هدف با بسیاری از کشورهای عربی از جمله قطر، عربستان ، کویت و ... روابط مخفیانه داشته و به توافق رسیده بود.

سفر به ایران

سال 1355 یک بار به ایران آمده بود و در باره تحولات خاورمیانه با «محمد رضا پهلوی» صحبت کرده و قول داده بود آمریکا هرگز ایران را قربانی منافع اسرائیل نکند و لابد شاه ایران نیز به او قولهایی در باره حفظ منافع صهیونیستها در منطقه داد بود. شاید خاطرات خوش همان سالها باعث شد پس از توافق هسته ای ایران و غرب ، پرز بگوید : دلم می خواهد با رئیس جمهور ایران دیدار کنم!

البته او هر از چندی در باره برنامه های هسته ای ایران، خطر ایران و حمله به کشورمان نیز صحبت می کرد. آخرین بار به یک خبرنگار کانادایی گفت: «...برخی می گویند حمله به ایران ، برای دو سه سال این کشور را ضعیف می کند اما این چیزی نیست که ما می خواهیم...». به نظر شما آنچه سیاستمدار کهنه کار صهیونیست در قبال ایران می خواست چه بود؟ آیا طراح شعار «صلح با همه اعراب» برای مراحل بعدی خواب وادار کردن ایران به سازش را دیده بود؟

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.